فریاد می زند آی پاییز !


فریاد می زند آی پاییز !

به مناسبت درگذشت دکتر سید مجتبی روحانی

«پِزْ، پِزُ/ پَربَكَشَه ، هَندِه بُومِه / كِرِكِ تُك سَربَكَشِه / فِراد كُونه: / پِزْ....... پِزْ / پِزْ....... پِزِ / [پِ زْ ..... پِ زْ]چي تي دَسَ جِ زِ؟»

(پز ..... پزو/ باز به پرواز آمده / و بر روي سرخس ها نشسته ، و سرك كشيده / فرياد مي زند:/آي ..... پاييز است ..... پاييز/ آي ..... پاييز است ..... پاييز/ جهيزيه  دست تو چيست؟)زنده یاد دکتر سید مجتبی روحانی.

عصر جمعه سیزده اسفندماه  از طرف سرکار خانم نگار پزشک پیامکی به این مضمون :«سلام پنجشنبه 19/12/95از ساعت 17الی 30/18 آمفی تئآترشریعتی مراسم یادبود دایی دکتر مجتبی است»دریافت نمودم. یک لحظه در ذهنم واژه ی «یادبود» همچون آتشفشانی فوران زد . پیگیر شدم و به واقعیت تلخی رسیدم که گفتنش واقعن تلخ و حُزن انگیز است . یعنی بیست روز از درگذشت دکتر سید مجتبی روحانی گذشته ، من بی خبر از همه چیز و همه جا. خبر تلخ و گزنده بود .گزنده تر از آن بی خبری ام ازآن زنده یاد بود.

از سال 2017میلادی با شروع کار در شرکت جدید تا به این لحظه که این یادداشت را می نویسم از دنیای ادبیات به علت مشغله کاری زیاد ، فاصله گرفته ام و حتا از اخبار فرهنگی و هنری به دورم و شب و روز در گیر کار و به علت آشنایی با روند کاری جدید و روبراه شدن امورات ، فرصتی برایم ایجاد نمی شود تا طبق روال گذشته به کارهای فرهنگی برسم و هر از چندگاه هم وبلاگ را به سختی بروز می نمایم تا دوستان و خوانندگان فهیم و همیشه همراه مان را تنها نگذاشته باشیم .

این خبر تأثر انگیز واقعن موجب تألمات روحی ام شد.چرا که دکتر سید مجتبی روحانی هر از چند گاه با تماس های خویش جویای حال مان می شدند و در خصوص کارهای فرهنگی اخباری بین مان مبادله می شد.تابستان که می شد می گفت :«دارم می رم جورده شما هم بیاید تا یکدیگر رو اونجا ببینیم و...» ما هم که طبق معمول بقول بامدادشاعر:«عشق را در پستوی خانه نهان خواهم کرد/غم نان اگر بگذارد» را همیشه به یدک می کشیم و فرصت نشد تا در این چند سال آشنایی ، یکدیگر را ببینیم.

یاد زنده نام محمدقلی صدر اشکوری گرامی باد هر وقت که تابستان ها به ییلاقات اشکورات می رفت زنگ می زد چقدر هم تأکید می کرد که« بیایید اشکور خیلی دوست دارم شما رو ببینم و...»و متأسفانه انگار ، ما برای دیداردوستان خلق نشدیم وایشان را هم نتوانستم ببینم و این بار دکتر سید مجتبی را هم از دست دادیم و بقول قیصر امین پور «ناگهان چقدر زود دیر شد» تا جنبیدیم یکی دیگر از هنرمندان خطه سرسبز شمال مان را از دست دادیم . چه سال پیل افکنی بود امسال .

سید مجتبی سوای اینکه دکتر حاذقی در سطح کشور و جهان بود در کارهای فرهنگی نیز بدعت گذار بود .او در دهه ی چهل همراه برادرش زنده یاد سید مرتضی (خالق ایلمیلی) شعر نوی منطقه رامسر را بنیان نهادند.وی بعدها به تنهایی بدعت گذار«هسا شعر»شد که متأسفانه این قالب امروز سرگذشت اش به جایی رسید که دچار روزمرگی شده است .حال که دکتر مجتبی از میان مان رخت بر بسته است بد نیست کمی به سرگذشت بدعت اش بپردازیم.

در شماره 29و30ماهنامه ی گیله وا بهمن و اسفند 1373 ص39 نامه ای از دکتر سید محمدعلی سجادیه به مدیر گیله وا نوشته شده که جزو نامه های رسیده بود. آمده است :« در باره هسا شعر با اساشعر که حرکت بسیار بسیار جالبی است جناب دکتر روحانی خود را پایه گذار این نوع شعر در گیلکی گالشی می دانند، بهرگونه حرکت از هر شخصی باشد جای تحسین دارد و من خیال می کنم جای این حرکت در فارسی خالی باشد.سعی می کنم آن را در دانستنیها به خوانندگان معرفی نمایم و این فصل را در شعر فارسی هم مطرح نمایم .خیال می کنم بتوانم اولین نمونه های هساشعر را در فارسی عرضه دارم ...»

مدیر گیله وا در پاسخ «نامه محبت آمیز سید محمدعلی سجادیه »گفته بود:«نطفۀ هسا شعر در سال های 1350 بسته شد مطمئناً آقای دکتر روحانی در لهجۀ گالشی زبان گیلکی[گویا جناب جکتاجی هنوز زبان معیار را گویش رشتی می دانست!!] به این تجربه دست زده بودند. همان گونه که دوسه تن دیگر از شاعران نو پرداز هم در لهجه های دیگر گیلکی به آفرینش آن دست زده بودند ولی بخاطر بخت همیشه خفته این زبان و عدم توجه پایگاهی برای عرضۀ آن ها مسکوت مانده بود .تولد هساشعر بطور علنی و مکتوب در چند سال اخیر صورت گرفته است.»یعنی به زعم آقای جکتاجی بدعت سید مجتبی «تجربه» بود و «بیانیه» چهار نفر «تولد»؟!...

این موضوع باعث شد تا در خصوص «هساشعر» و چگونگی پیدایش و موافق و مخالفان آن و روی هم رفته ازآغاز تا فرجامش کنکاشی ارایه گردد.

بحث در خصوص «هساشعر» و چگونگی پیدایش آن با توجه به سند شفاهی و رونمایی شده ی دکترسجادیه بر می گردد به سال 1347 که دکتر سید مجتبی روحانی قالبی تحت نام «ایجازو تصاویر» به زبان بومی محلی گیلکی گالشی به رُخ کشید[که زبان اصلی گیلکی در واقع در همان منطقه و بخشی از لاهیجان و رودسر حاکم است بقیه گویش و لهجه تلقی می شوند] که نمونه ای از آن به این مضمون بنام «جلوه هایی از امتزاج و تصاویر» (زبان گیلکی گالشی) می باشد:

«بُج سَربَکَشَه

کوکورِزِه

پَر!»

با این تمثیل در خصوص «نطفۀ هساشعر» که توسط دکتر سید مجتبی روحانی برای ادبیات گیلکی بسته شده شکی نیست .اما چرا این «حرکت» در سکون باقی ماند و امتداد نیافت؟ که بر می گردد به عدم پشتکاری دکتر مجتبی روحانی و عدم ارایه مانیفست از طرف شخص خودش بود که نشان می دهد وی منتظر زمان مانده است .اگر پیگیری می نمود، امروز «هساشعر» اینگونه مصادره به مطلوب نمی شد و سرگذشت اش بعد 23سال به اینجا کشیده نمی شد.

بدعتی که می توانست همانند شعر نوی  فارسی در گستره ی ادبیات ملی به نام سید مجتبی روحانی رقم بخورد و به نوعی وامدار «حرکت» او می شد.اما اینگونه نشد و این «حرکت» در همان بحبوحه و حتا بعدها عقیم ماند و دکتر سید مجتبی روحانی تنها در «ایجازو تصاویر»ش باقی ماند. این تکانه های شعری اش همانند آب راکدی باقی ماند و نتوانست چشمه ی جوشان تلنگری باشد که در آینده بتواند در رهگذار کلاسیسیم به «مدرنیزم» ادبی مبدل شود.

این سکوت رخوتناک، بیست و سه سال باقی ماند . یعنی از سال 1347 تا 1370 «نطفۀ» شعری که قرار بود به پیکره ی تنومند و نمادین حرکتی باشد که انتظار می رفت اما همچنان در طاقچه ی فراموشی زیر غبار و یا در لابلای تخیلات دکتر روحانی باقی ماند. با وجود اینکه در همان بِرهه ، زنده یاد سیدمرتضی روحانی در قالبی دیگر با «ایلمیلی» توانست صدای خفته در گلویش را به وسعت کوه «ایلمیلی» به گوش مخاطبین خود برساند و بلبشوی عظیمی را حتا در درون ادبیات معاصر برپا سازد. اما سکوت سید مجتبی در طول این همه سال هیچ ثمری برایش به بار نیاورد.غیر از اینکه در دهه ی هفتاد «ایجازو تصاویر»ش به دست باد حوادث سپرده شد و از آن به نام «هساشعر» موج سواری کردند و امروز نیز گویا این قالب برادر ناتنی به دنیا آورده است  به نام «پریسکه»!؟

در آینده اگر فرصتی شد تاریخچه ی «هساشعر» را به کنکاس خواهیم گرفت تا عزیزانی که  با نام «هسا شعر» کتاب سازی می کنند و متأسفانه امروز مانیفست خودشان را نیز قبول ندارند دریابند آبشخور «هسا شعر» از کجا بود. محمد بشرا در باره ی «هساشعر»چه زیبا هم گفته است: :« در يك كلام .... بسياري از اشعار با اين (باسمه) عرضه مي شود . اما جوهره هسا شعر را ندارد... خيلي از اشعاري كه با اين نام به زيور طبع آراسته شده است اصلاً هسا شعر نيست ... هسا شعر در ابتداي به راه افتادن و معرفي شدن كه مورد اقبال بزرگان شعر ايران [شمس لنگررودي ،‌مسعود بيزار گيتي ،‌علي صديقي ،‌غلامرضا مرادي و...] قرار گرفته بود خيلي از شاعران گيلان را كه اصلاً‌گيلكي سرا نبودند جذب كرده بود ... از اول مي بايست براي درج اين اشعار به عنوان يك شعر كوتاه يا هسا شعر تفاوتي قايل مي شدند تا سره از ناسره از ابتدا باز شناخته مي شد و همه چيز بهم ريخت در كار ادبيات كه تعارف نمي كنند!!»باز جای خوشحالی ست که بشرا شجاعانه «هسا شعر» را که به هرج و مرج کشیده شده نقد کرده است.

اکنون فصل اندوه است و وقت گشودن دمل چرکین نیست. چراکه زنده یاد سید مجتبی هم غم سنگینی در باره ی «هساشعر» در سینه اش داشت . شاید مصلحت اندیش بود و سکوت را پیشه ی خود ساخته بود. امیدوارم بازماندگانش در خصوص کارهای فرهنگی هنری وی آستین همت بالا زده تا آثار غبار گرفته اش را به چاپ برسانند تا به آینده گان بگویند که «هساشعر» از کجا نطفه بسته است؟!

 در پایان از دست رفتن این انسان فرهیخته را به خانواده محترم و هنرمندان کشور بخصوص شعرا ، نویسندگان گیلان تسلیت عرض می نماییم .


آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: